به گزارش برداشت روز، نگاهی به مسیر کشورهایی مانند هند، ترکیه یا حتی برزیل نشان میدهد که فولاد دقیقاً در نقطهای رشد کرده که دولتها آن را در صف آخر محدودیتها تعریف کردهاند. آنها پذیرفتهاند که فولاد فقط مصرفکننده انرژی نیست، بلکه تبدیلکننده انرژی به ارزش افزوده، اشتغال و قدرت صنعتی است. در ایران اما، فولاد اغلب اولین بخشی است که در مواجهه با ناترازی قربانی میشود؛ بیتوجه به این واقعیت که همین صنعت، دومین منبع ارزآوری غیرنفتی کشور است و ستون بسیاری از صنایع پاییندستی.
نتیجه این رویکرد، نه صرفهجویی انرژی، بلکه انتقال هزینه سنگین به اقتصاد ملی است.
در این میان، فولاد خوزستان نمونهای گویاست. شرکتی که در سختترین سالهای تحریم، دوبار هدف تحریم مستقیم آمریکا قرار گرفت اما تولید، صادرات و سرمایهگذاری را متوقف نکرد. ورود به تملک نیروگاه، توسعه انرژی خورشیدی، بازچرخانی گسترده آب و حرکت به سمت تکمیل زنجیره ارزش، همه تلاشی بوده برای کاهش وابستگی به همان شبکهای که امروز فشار را تشدید میکند. اما این سرمایهگذاریها تنها زمانی معنا دارند که تولید، فروش و جریان نقدی پایدار بماند. وقتی گاز با محدودیت ۳۰ تا ۵۰ درصدی قطع میشود، نهفقط تولید که منطق سرمایهگذاری صنعتی هم زیر سؤال میرود.
امروز مسئله جدی این است که در شرایط کنونی و ناترازی در گاز چه تصمیمی میگیریم. اگر قرار باشد صنایع پیشران، برخلاف دستور صریح رئیسجمهور، همچنان در صف اول محدودیت بایستند، معنایش آنست که تولید و اقتصاد مقاومتی، اولویت نیست! این پیام، دیر یا زود خود را در کاهش صادرات، افت سرمایهگذاری و تضعیف رشد اقتصادی نشان میدهد. فولاد هنوز میتواند جایگاه بالاتری در زنجیره جهانی داشته باشد، اما نه با سیاستهایی که هر زمستان، صنعت را به آزمون بقا میکشانند.
این مسیر، مسیر توسعه نیست؛ مسیر فرسایش تدریجی است و باید تغییر کند.
بازی کردن با عددها و مقایسه محدودیت های امسال با سال قبل که زمستانی تلخ و سخت برای صنایع بود و آنها را کاملا زمین گیر کرده بود، توجیه مناسبی برای محدودیت ها نیست.
چرخ صنعت فولاد به عنوان صنعتی پیشران باید بچرخد و آخرین حلقه و گزینه در حل ناترازی مدیریت گاز باشد و نه آسانترین و سهل الوصول ترین آن، وگرنه آسیب به تولید و اقتصاد ملی، نامی جز ناترازی عقلانیت را در اذهان متبادر نمی کند.