به گزارش برداشت روز، به نقل از پایگاه خبری معدننامه؛ کمبود منابع اولیه، بهخصوص انرژی، برای تولید در حال حاضر یکی از بزرگترین معضلات تولیدکنندگان بهصورت اعم و فولادسازان بهطور اخص به شمار میآید. از ابتدای سال ۱۴۰۰ تا پایان شهریورماه، ۸۲ روز کامل صنایع فولادی بهطور مشخص با این معضل دست و پنجه نرم میکردند. به دلیل کمبود برق در شبکه سراسری و جبران نشدن افزایش مصرف از طریق ایجاد ظرفیتهای جدید تولیدی، نیمه اول سال و فصل گرم آن در حالی گذشت که صنایع ، دچار کمبود برق شدند، کمبودی که باعث قطع قسمتهای مهمی از زنجیره تولید این کالای استراتژیک شد و به گفته انجمن فولادسازان در نامه خود به شورای عالی امنیت ملی، ۶ میلیارد دلار به این صنعت خسارت وارد کرد؛ خسارتی که بر ۳۰۰ هزار اشتغال مستقیم و غیرمستقیم تأثیر منفی گذاشت، برخی را بیکار و برخی دیگر را نیمهبیکار کرد. کمبود تولید در صنایع فولادی، نارضایتی بسیاری از مشتریان داخلی و خارجی را برانگیخت و از سوی دیگر صنایع پاییندستی و تولیدکنندگان کالا و خدمات در دیگر حوزهها را نیز با مشکل مواجه کرد.
داستان وقتی بیشتر جنبه تراژیک خود را نشان میدهد که بدانیم کمبود برق، در زمستان قرار است جای خود را به کمبود یا قطعی گاز بدهد؛ منبعی دیگر از انرژی که دست بر قضا کشور ما طبق بعضی آمارها، دارنده اول و در برخی دیگر، دومین دارنده آن در جهان است. اینها همه در حالی است که ایران با توجه به جغرافیا، اقلیم، تنوع منابع طبیعی و دیگر عوامل، یکی از معدود کشورهایی است که در حوزه تأمین انرژی، دارای تنوع منابع است، اما صرفِ کمبهرهورِ انرژی در حوزه مصرف خانگی به همراه هدررفت بالای آن در بخشهای مختلف خانگی یا صنایع نیروگاهی کشور و ارتقا پیدا نکردن فناوریهای تولید و مصرف انرژی بهخصوص گاز و برق در کشور، باعث شده زمستان به نحوی و تابستان به نحوی دیگر، با کمبودی مواجه شویم که راهکار آن مدیریت توأمان تولید و مصرف است.
در حالی صنایع کشور، مشتریان عمده، خوشحساب و البته تولیدکنندگان ارزشافزوده هستند که انرژی را با قیمت صنعتی خریداری میکنند، نمیتوانند برای ایجاد منابع تأمین انرژی تصمیمگیری یا در اتخاذ تصمیمهای مربوط به آن مشارکت کنند. آنها در مورد ساعات کار خطوط تولیدشان با محدودیت مواجهاند، آنهم درحالیکه کسی مسئولیت خسارتهای آنان از محل عدم تولید، کاهش تولید یا کاهش مشتریان و از دست رفتن مزیتهایشان در بازار را بر عهده نمیگیرد.
نتیجهای که از وضعیت تأمین برق و گاز صنایع فولادی در یک سال گذشته و وابستگی آنها به شبکههای سراسری میتوان گرفت این است که یا فولادسازان به دنبال راههای دیگری برای تأمین انرژی خود باشند یا تصمیمسازان حوزه تأمین انرژی، با برآورد خسارتهای هنگفتی که فولادسازان و بهتبعِ آن اقتصاد ملی از محل نوسان تأمین انرژی متحمل میشوند، راهکارهایی برای جبران و در ادامه، جلوگیری از ایجاد و بروز خسارت اتخاذ کنند.
تصمیمسازان و تصمیمگیران حوزه تأمین انرژی بهخصوص گاز و برق بهتر است بهجای سوق دادن صنایع در مسیر جزیرهای شدن و جستوجوی جداگانه منابع انرژی، با مدیران و کارشناسان صنایع فولادی و البته دیگر صنایع کشور همراه شوند و با استفاده از خرد جمعی و پیشنهادهای کارشناسی آنها، تصمیمهای قابلاجرا را با کمترین خسارت و بیشترین منافع، اجرایی کنند. بهعبارتدیگر امروز و درزمانی که مزیتهای اصلی بازار شامل رقابت بر سر بهرهوری تولید و استفاده از فناوریهای پیشرفتهتر است، نباید فولادسازان دغدغه چیزی را داشته باشند که اصولا نیاز اولیه آنها محسوب میشود.
تصمیمگیران حوزه تأمین انرژی کشور بهتر است پیش از اتخاذ هر تصمیمی، فولادسازان کشور را بهمثابه مشتریان ثابت، عمده، خوشحساب و توانای خود در نظر بگیرند و همانطور که صنایع هوای مشتریانشان را دارند، آنان نیز برای تأمین نیاز مشتریهای خود دغدغه جدی داشته باشند، تغییرات و اختلالات احتمالی را پیشتر به اطلاع آنها برسانند و خود را ازنظرها، پیشنهادهای دلسوزانه و راهکارهای کارشناسی صنایع فولادی بیبهره نگذارند.