به گزارش برداشت روز، به مناسبت اختتامیه هفته معمار، پنل تخصصی « دیالوگ معماری و توسعهگری» با حضور چهرههای برجسته این حوزه دردانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران برگزار شد. در این پنل، رضا دژآگاه، توسعهگر در صنعت ساختمان و محمدسعید ایزدی، معمار، استاد دانشگاه و معاون سابق وزیر راه و شهرسازی، به بررسی و تحلیل دیالوگ و تعامل میان معماران و توسعهگران پرداختند و مهرداد زواره محمدی به عنوان دبیر پنل این دیالوگ را پیش می برد. این گفت وگو به بررسی نقش مهم همافزایی میان هنر معماری و مدیریت فرآیندهای توسعهگری در شکلگیری پروژههای ماندگار و فاخر پرداخت و چالشها و فرصتهای موجود در این مسیر را بررسی کرد. در این پنل، تأکید ویژهای بر لزوم همکاری مستمر و همافقسازی میان معمار و توسعهگر برای تحقق پروژههایی با کیفیت بالا و تأثیرگذار در جامعه و صنعت ساختمان صورت گرفت.
حلقه اتصال اول، آرزومندی است
رضا دژآگاه، توسعه گر ساختمان با تعریفی از مفهوم توسعه گری پنل را آغاز کرد: توسعهگری، تعاریف متعدد و متنوعی دارد. در اینجا برداشت شخصی خودم از توسعهگری را خدمتتان عرض میکنم. توسعهگر در صنعت ساختمان، مسئول مدیریت یکپارچه تمام فرایندهای مرتبط با طراحی، تأمین تجهیزات، ساخت، تأمین مالی، مشاوره املاک، فروش، تعمیر و نگهداری و حتی خدمات هتلینگ است. درواقع، توسعهگر وظیفه دارد تمام این زنجیره را بهصورت یکپارچه مدیریت کند و همچنین مسئول انتخاب مشاوران پروژه نیز هست. او باید پروژهای را با مفهومی مشخص انتخاب کند، مطالعات اقتصادی آن را انجام دهد، مجوزهای لازم را بر اساس آن کانسپت دریافت کند و در نهایت، با انتخاب پیمانکار و تأمین منابع مالی، اجرای پروژه را پیش ببرد. از این منظر، توسعهگری یک رشته مستقل محسوب نمیشود؛ بلکه یک فرایند و مدیریت یک فرایند است.
وی افزود: در این میان، برخی توسعهگر را با سرمایهگذار اشتباه میگیرند، در حالی که این دو نقش، کارکردهای متفاوتی دارند. توسعه گری تنها به تأمین مالی پروژه محدود نمیشود و سرمایهگذار لزوماً توسعهگر نیست. به عبارت دیگر، توسعهگر نه تنها تأمین مالی میکند بلکه در اجرای پروژه نیز نظارت دارد. بهعنوان مثال، یک «مدیر پیمان» توانمند، که در گروه مهندسان مشاور قرار دارد، ممکن است هماهنگیهای پروژه را انجام دهد، اما توسعهگر محسوب نمیشود. چرا که توسعهگر علاوه بر مدیریت یکپارچه پروژه، در برخی موارد بهصورت مستقیم یا از طریق برونسپاری، در سرمایهگذاری پروژه نیز دخیل است.
دژآگاه گفت: توسعهگر در ریسک پروژه شریک است و این موضوع جایگاه او را حیاتی میکند. زمانی که توسعهگر درگیر ریسک پروژه باشد، از سوی سایر سرمایهگذاران جدی گرفته میشود. سرمایهگذاران دیگر پذیرش شراکت یا پیشخرید پروژه را به مسئولیتپذیری و پاسخگویی توسعهگر در برابر ریسکها مشروط میکنند. در این فرایند، ملاحظات فرهنگی و جنبههای معماری نیز نقش مهمی دارند. توسعهگر نهتنها به مسایل مالی توجه دارد، بلکه مشاوران املاک و مسکن نیز میتوانند از تجربیات او بهرهمند شوند زیرا با در نظر گرفتن عوامل مختلف از جمله کیفیت اجرا و خدمات پس از فروش، سعی دارد بهترین پروژه را تحویل دهد. امروزه موضوعاتی همچون سیستمهای مدیریتی نوین، طراحی استاتیک و بازیافت الکترونیکی مصالح اهمیت زیادی پیدا کردهاند. متأسفانه در کشور ما به دلایل مختلف، این مسائل به حاشیه رانده شده و در برخی موارد به فراموشی سپرده شدهاند. تا سال ۲۰۳۰، بسیاری از کشورهای جهان، از جمله امارات، عربستان سعودی و قطر، مقرراتی را اجرایی خواهند کرد که تنها مصالح با سابقه مدیریت کیفیت و پایداری قابلقبول اجازه ورود خواهند داشت. این روند نشاندهنده اهمیت فزاینده مدیریت پایدار و مسئولیتپذیر در توسعه پروژههاست.
او بیان کرد: نقش معمار و توسعهگر در قالب یک «زنجیره ارزش» در صنعت ساختمان از دیدگاه من به هم پیوسته است. در این زنجیره، حداقل پانزده شاخه فنی، مهندسی، اجرایی و نظارتی فعالاند و بیش از ۸۰ درصد منافع اقتصادی صنعت بر پایه این زنجیره استوار است. بسیاری از افراد با انگیزه کسبوکار وارد این حوزهها شدهاند. اما آنچه معمار و توسعهگر را به هم نزدیک میکند، ویژگی خاصی به نام «آرزومندی» است؛ یعنی داشتن رؤیا و نگاه آرمانگرایانه به حرفه. معمار با فلسفهای ترکیبی از هنر و مهندسی در حال خلق است. هنر، خلاقیت و زاییده شدن ایدهها در قوه خیال است. برای متمایز بودن، معمار باید دارای «زیست جهانی» در ذهن خود باشد و جهانی تازه را خلق کند. اینگونه است که معمار و توسعهگر، هر دو در مسیر خلق و رؤیاسازی، به هم میرسند. در مورد توسعهگری، واقعیت این است که انگیزه اقتصادی تنها عامل شکلگیری یک شرکت یا هلدینگ دولتی نیست. توسعهگری، زنجیرهای از مسئولیتها و نگاهی بلندمدت است که نمیتوان آن را صرفاً بر پایه انگیزه اقتصادی خلق کرد. وجه مشترک معمار و توسعهگر، رؤیا، آرزو و زیستجهانی است که با آن زندگی میکنند و تلاش میکنند تا رؤیاهای ذهنیشان را به محصولی واقعی تبدیل کنند که دیگران بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. این تلاش، دغدغه انسان برای جاودانگی است.
این توسعه گر صنعت ساختمان گفت: این بُعد از رؤیامندی، چالشهایی را ایجاد میکند. معمار میخواهد رؤیاهایش را به پروژهای واقعی تبدیل کند و آن را بهعنوان یادگار در دنیا بگذارد. در بسیاری از توسعهگران جهان، حتی در برخی از توسعهگران کشور ما، این رؤیا وجود دارد. در مواجهه با معمارها، شخصاً این چالش را تجربه کردهام که در یک نقطه از گفتگو، معمار از من خواسته است که معمار شوم. در پاسخ گفتم: «من معمار نیستم. من فقط خیالپردازی و رؤیاپردازی میکنم. رؤیای من آبادانی ایران است.» برای من، دیالوگ میان معمار و توسعهگر مهم است. معماری را هنر به علاوه مهندسی میبینم.
خلق فضا را باید یک «فرآیند» دید
به گفته ایزدی برای ایجاد پیوند میان معمار و توسعهگر، باید به سه موضوع در فرآیند معماری و خلق فضا توجه کرد. اولین نکته این است که میتوان معماری را بهمثابه یک «محصول» در نظر گرفت، اما میتوان بهطور همزمان نگاهی «فرآیندمحور» نیز داشت که در آن معماری بهعنوان یک فرآیند شکل میگیرد. اگر صرفاً به محصول بیندیشیم، بسیاری از عوامل مؤثر در خلق فضا نادیده گرفته میشوند و معماری به کالبدی بیروح تبدیل میشود. بنابراین، اولین موضوع این است که به «فرآیندمحور بودن خلق فضا» توجه کنیم. این نگاه امروزه در آموزش معماری و تجربیات جهانی پذیرفته شده است که معماری از دل یک فرآیند شکل میگیرد.
وی در ادامه گفت: در گام دوم، باید پرسید: «چه نیروها و عواملی باید بر طراح تأثیر بگذارند تا آنچه خلق میکند، به پدیدهای کارآمد و متناسب با نیاز استفادهکننده تبدیل شود؟» بر اساس نظریه گیدنز، سه ویژگی اصلی ساختارهای تأثیرگذار بر تولید فضا عبارتند از: قوانین و مقررات،منابع و تفکر و آرزو که این سه عامل میتوانند بهعنوان نیروهای کلیدی در تولید فرهنگ و شکلگیری فضا عمل کنند.
این استاد دانشگاه بیان کرد: حال این فرآیند توسط چه کسانی صورت میگیرد؟ در اینجا، مجموعهای از «کنشگران» وارد میشوند که بر این امر تأثیر میگذارند. در کشور ما، کنشگران زیادی در فرآیند تولید فضا نقش دارند، از نهادهای دولتی و شهرداریها گرفته تا بخش خصوصی اما نکته جالب این است که در میان این کنشگران، اصلیترین گروه اغلب غایب هستند: مردم، یعنی استفادهکنندگان نهایی فضا. در اصل دوم، با فرض اینکه تولید فضا یک «فرآیند» است، درمییابیم که ساختارها و عاملیتها بر آن اثر میگذارند. اما بهدلیل نقش محوری عاملیتها، اصل سوم را به «کنشگران» اختصاص میدهیم. در نگاه فرآیندمحور، معمار نمیتواند طراحی را بهصورت مستقل انجام دهد، بلکه باید در تعامل با مجموعهای از عوامل و کنشگران عمل کند. در این میان، توسعهگر نقش تسهیلگر را بر عهده دارد؛ یعنی با استفاده از راهبری معمار و طراح، توجه به تمامی نیروها و بازیگران دخیل در فرآیند تولید فضا را ممکن میسازد.
وی افزود: اگرچه سایر کنشگران همچون تأمینکنندگان مالی، مدیران پروژه و نهادهای اجرایی نقش مهمی در این فرآیند دارند، اما معمار و طراح میتوانند با ایفای نقش راهبر، حلقه اتصال این اکوسیستم پیچیده باشند. این نقش رهبری، نهتنها مکمل ایده توسعهگراست، بلکه عامل اصلی در یکپارچهسازی فرآیند نیز بهشمار میرود. توسعهگر بهعنوان هماهنگکننده عمل میکند و معمار، قلب تپنده این هماهنگی است. اگر بخواهیم بهطور خلاصه بیان کنیم خلق فضا را باید یک «فرآیند» دید. معمار با ایفای نقش راهبر، این فرآیند را در مسیر توسعهگری به هم پیوند میزند و در همکاری با توسعهگر، آن را به نتیجه میرساند.
همافزایی معمار و توسعهگر در تحقق معماری فاخر
در این بخش از پنل این سوال مطرح شد: در مسیر چندمرحلهای معماری، تعریف پروژه تا اجرا و بهرهبرداری، نقش توسعهگر در هدایت این فرآیند پیچیده چیست؟
دژآگاه نیز در پاسخ گفت: اگر معماری صرفاً یک هنر بود، معمار میتوانست همچون یک نقاش اثر خود را خلق کند. اما معماری فاخر، حاصل یک مسیر چندلایه و پیچیده است که بدون همکاری و همافقسازی مستمر میان معمار و توسعهگر، امکانپذیر نیست. تجربه همکاری با معماران برجسته داخلی و خارجی نشان داده است که گفتوگوهای عمیق و مستمر، شرط لازم برای شکلگیری آثاری ماندگار و تأثیرگذار بر گفتمان جامعه است؛ آثاری که تنها در نتیجه پیوند خلاقیت، تعهد و نگاه مشترک میان بازیگران اصلی این فرآیند به وجود میآیند.
وی افزود: با این اوصاف، جنبه اقتصادی پروژهها نتیجه تعامل و مطالعه مشارکتی در طول زمان است. تحقق یک پروژه معماری زمانی ممکن است که با اقتصاد، قوانین، ضوابط سازه و تأسیسات هماهنگ باشد. معماری موفق ترکیبی از خلاقیت و تطبیق با واقعیتهای فنی و اجتماعی است تا پروژه بهطور مؤثر به اجرا درآید.
توازن میان فرم، عملکرد و معنا ضروری است
تا این بخش از گفت گوی تخصصی دژآگاه و ایزدی، مشخص شد که در پروژههای مشارکتی بزرگ، رابطه برد–برد زمانی شکل میگیرد که اهداف مشترک شفاف باشند، مسئولیتها عادلانه توزیع شوند و نهاد توسعهگر با رویکرد یادگیرنده وارد تعامل با معمار شود تا از تجربههای زیسته او بهرهمند گردد. ایزدی در ادامه گفت: معماران، بهویژه آنهایی که توان یادگیری بالایی دارند، از شهرسازان آموختهاند که اندیشه بدون توجه به نیازهای مردم و ذینفعان بیمعنی است. معماران باید همزمان به سه المان «فرم»، «عملکرد» و «معنا» توجه کنند و توازن میان آنها را ایجاد نمایند.
برای تحقق موفق یک پروژه معماری، معمار باید علاوه بر توجه به فرم، عملکرد و معنا، به فناوری، ابعاد اقتصادی و مقررات قانونی نیز توجه کند. نقش معمار بهعنوان میانجی است که از یکسو مبانی اجرایی را رعایت کرده و از سوی دیگر خلاقیت و پیوند با سنت معماری را حفظ میکند. پاسخ به این چالش در گفتوگوی مستمر با توسعهگر نهفته است. این دیالوگ، فرآیند «چندرنگسازی» طراحی را شکل میدهد که توازن میان فرم، عملکرد و معنا از یکسو و اقتصاد، فناوری و قوانین از سوی دیگر را به هم میآمیزد و معماری باشکوهی خلق میکند.
دلایل عمر کوتاه توسعه گری ساختمان در ایران
با وجود تاریخ کهن معماری ایران و تأثیرات آن بر فرهنگ جهانی، عمر کوتاه توسعهگری در ایران همچنان پرسشی مهم است. ایران با وجود توانمندیهای بالای معماری، به دلیل محدودیتهای اقتصادی، قانونی و پیچیدگیهای اجرایی، و فقدان سیستم هماهنگ برای مدیریت پروژههای بزرگ، نتوانسته است توسعهگران بزرگی در عرصه پروژههای ماندگار معرفی کند. دژآگاه معتقد است که تاریخ پرتنش ایران، از جمله حملات و غارتهای متعدد، فرصت ترمیم کامل زخمهای تاریخی را از کشور گرفته است. افزون بر این، ورود ایدئولوژیهای چپ و فردگرایی، مانع از شکلگیری ارزشهای جمعی و کار تیمی در ایران شده است. در مقابل، کشورهایی مانند ژاپن با تأکید بر همبستگی اجتماعی توانستهاند به توسعه دست یابند. این مشکلات فرهنگی و روانشناختی در جامعه ایرانی مانع از ایجاد و مدیریت ساختارهای بزرگ و پیچیده است و نیاز به رواندرمانی اجتماعی برای حل عقدهها و زخمهای تاریخی بهعنوان راهحلی برای تغییر وضعیت فعلی مطرح میشود.